*متین عســ♥ـــلی**متین عســ♥ـــلی*، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره
داداش یاسینداداش یاسین، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

•●✿ღعشقم *متین*ღ✿●•

شیطونک خونه ما(✿◠‿◠)

وقتی مادری.... مادر که می شوی تمام زندگیت می شود دعا و التماس و خواهش از خدا برای عاقبت به خیر شدن فرزندت.. مادر که می شوی بهترین هدیه برایت میشود سلامتی جسم و روح بچه ات.. مادر که می شوی بیشتر فکر می کنی به مادرت.. مادربزرگت.. مادر مادربزرگت و اینکه آنها چه سختی ها کشیده اند و چه آرزوهایی داشته اند... مادر که می شوی  غم و اندوه و شادی ات هم رنگ دیگری میگیرد و همه اینها گره میخورد به حال فرزندت.. مادر که می شوی   کوه های تمام عالم بر سرت خراب میشود وقتی به اندازه نیش سوزنی در پای فرزندت میرود... وقتی مادری تحملت زیادمیشه .. طاقت میاری تو خستگی و بیخوابی و بی حوصلگی...پخته میشی..وقتی فک...
9 ارديبهشت 1393

13 بدر...روز طبیعت

شاید 13 بدر مبارک جمله درستی نباشه بخاطر احترامی که واس حضرت فاطمه قائلیم آغاز بهاراست ولی مغمومیم ماتم زده ی فاطمه ی مظلومیم مارا چه به این 13 بدر ای یاران؟ ما در بدر 14 معصومیم فقط یه روز معمولی در کنار خانواده... ماهنوز تهران بودیم و رفتیم چیتگر.... بچم اصلا حالش خوب نبود.... همش پیشش بودم همسری والیبال بازی میکرد منم بامتین نشسته بودیم و هی غصه میخوردم آخه اصلا از جاش پا نشد... الهی من نباشم ببینم اینطوری بیحالی اینم فقط بخاطرعکس... اینم از 13 ما... عادت کردیم بگیم تعطیلات خود راچگونه گذرانده ایم!!!! ماهم اینگونه گذراندیم اگه مریضی متین رو فاکتوربگی...
16 فروردين 1393

:)) هفته دوم بهار93

  آخ جون سفررررررررر بزن برررریم...............     شروع سفر نیشابور ...عیددیدنی هم رفتیم و.... بقول یونسکو پایدارترین شهر...شهری با قدمت چندصدساله و دارای جاهای دیدنی زیاد که اگه یک هفته هم بمونی وقت کم میاری واس دیدنش مثل خیام.عطار.کمال الملک.امامزاده محروق.مسجدچوبی.هفت غار.باغرود.دربهشت. درود.بوژان.آبشار بار.شهر قدیمی شادیاخ که تو مایه های سیلک کاشانه.افلاک نما.و.... (همه رو قبلا دیدیم وقت نبود دوباره بریم.....) عکس در پارکهای  نیشابور... بعداز سبزوار و گذر از استان سمنان رسیدیم تهران و رفتیم خونه خواهرشوهرم وابیدیم و فرداش شروع کردیم هم عیددیدنی رفتیم هم تهرانگردی....جای...
16 فروردين 1393

:)هفته اول بهار93

سلام دوستای عزیزم و مامانای گل و خواهری های خودم هفته اول بهار ما پر بود از مهمونی!!جاتون خالی هم رفتیم هم اومدن ...گروهی هم مهمون داشتیم 30 40 نفره!!!! خداروشکرخوب بود.... اینم شرح در عکس اولش رفتیم خونه چند نفر عزادار..که بدونن تنهانیستن و عرض تسلیت هم گفته باشیم بعد رفتیم خونه بزرگترا و دونه دونه فامیلا تا کوچیکای فامیل!! متین در کنار هفت سین مامان جون(مامان همسری).... متین در کنار هفت سین خونه مامان جون(مامان خودم) متین در کنار هفت سینهای مختلف.... خونه خاله ام..... خونه داییم..... خونه دایی کوچیکم.... نکته:خونه اقوام شوهر اکثرا هفت سین نبود که عکس بدیلم(بقول متین یعنی بگیرم) &nbs...
16 فروردين 1393

متین در سالی که گذشت...

سلام دوستان خوب و مهربونم امیدوارم حال همتون خوب باشه و خسته خونه تکونی و خرید نباشین..البته خودمونیما خرید که خستگی نداره بیشتر کیف داره درکل خدا قوت و ایشالا انرژی زیاددی داشته باشین واس شروع سال جدید... سال 92 هم داره نفسای آخرش رو میکشه و تموم میشه بهمین سادگی و بهمین سرعت.. انگارهمین دیروز بود منتظر تحویل سال 92 بودیم... خیلی روزای جالبیه این روزای اخرسال ... همه در تکاپو همه در حال فعالیت...همه چی رونق گرفته از کاسبی و خرید بگیر تا بقیه چیزا همه این روزای شلوغ پلوغ که به اوج رسیدن با ترکیدن توپ سال تحویل فروکش میکنه و یکدفعه همه اروم میگیرن و خیلی جالبه... همه خونه ها برق میزنه همه نو نوارن و گروه گروه میرن عید دیدنی.. &nb...
25 اسفند 1392

متین خوش زبون

سلام دوستای گل نی نی وبلاگی خوبین خوشین؟ تو این پست حرفای گل باقالی رو میخوام ثبت کنم جدیدا خیلی حرفای قلمبه میزنه یه جوری که این ریختی میشه آدم   * با خانم دوست همسری رفتیم بیرون با ماشین اونا...بعد دوستم به متین گفت منو دوس داری متین هم رک و روراست گفت: نه!! اونم برگشت گفت خیله خب دیگه سوارماشینم نمیکنمت؟!؟ متین هم برگشته میگه: ماشین تو نیس ماشین عمو حمیده(شوهرش)!!!!!!!!!!!!!   این بچه س ما داریم؟!؟   * تو خیابون تو بغلمه خسته شدم بهش میگم مامانی یکم راه برو... میگه: نه مامان کمرم درد میدیره(میگیره)     *باز تو خیابون تو بغلمه(من خیلی کم میرم خیابون )یه آن پام پیچ خ...
19 اسفند 1392

خرید عید

بازم سلام دوستان عزیز جان.... از اونجایی که ماهم ایرونی هستیم تصمیم گرفتیم واس گل پسری خرید عیدکنیم و دیروز دلو زدیم به دریا و راه افتادیم.... بقیه ماجرارو به روایت تصویر به خدمتتون عارض میشم.... اول.... جاتون خالی دست دیوونه ی خونمون رو گرفتیم و رفتیم بازار گل.. گل منو دیدین؟ واس سفره هفت سین چیزی میخواستم که دست آخرم فقط تنگ خریدم .... بساط ماهی و سبزه و سفره هفت سین هم داغ داغ بود و متین هم لذت میبرد و گهگاه پاهم تو کفش فروشنده هامیکرد تاحالا این همه ماهی یه جا دیده بودین عایا؟ خلاصه کلی کیف کرد اقا متین ما دست نزن بچه!!!!!!! گلمنگل مامان حالا کارمون تموم میشه میریم سمت بازارفردوسی آ...
17 اسفند 1392

احوال متین!!!در هفته ای که گذشت...

سلام دوست جونای نی نی وبلاگی خودم... الهی که حال و احوال همتون بر مدار شادی و دل خوش باشه... این یه هفته ای که نبودیم دلم واستون خیلی تنگیده بود.. آخه مهمون داشتیم...خواهر شو شو جان از تهران تشریف آورده بودن..دررکاب ایشون بودیم... ولی خدایی خیلی باحال بود و خوش گذست آخه ما جاریا و خواور شوورا عین خواهریم راس میگم باورکنین نه جدی عین خواهریم کلی ددر رفتیم و زنونه این ور و اونوربودیم... از بازار و مراکز خرید بگیر تا خونه اقوام ..تازه دهات هم رفتیم ...برنامه موجهای ابی هم داشتیم که فرصت نشد بس که برنامه فشرده بود... فرزین پسرعمه ی متینه و 5ماه ازش بزرگتره خیلی بانمکه..هنوز کامل حرف نمیزنه برعکس متین که تیکه هم میندازه دی...
15 اسفند 1392

مادرانه ای برای پسرم...

   پسراست دیگر.... بلندپرواز و رویایی.... گاهی از سنگ سخت تر، گاهی از گل نازک تر.... به دست می آورد و از دست میدهد... می خندد بلند و اشک می ریزد بی صدا....  اما پسر بودن لذت دارد!! پسر که باشی افق آینده ات تکیه گاه بودن است همیشه در سر می پرورانی که باید پناه یکی باشی کودکی کن پسرم...لذت ببر از بازیهاو شیطنت روزهایت...چون روزی می آیدکه مرد میشوی... تکیه گاه...پناه.....باید روی دوشت خیلی چیز هارا حمل کنی... باید سخت بنظر آیی و همواره صدای شکستنت را فقط و فقط خودت بشنوی پسر بودن لذت دارد، لذتی تلخ که گویای مردانگی ات باشد عاشقتم مرد کوچک من.... پسرکه داشته باشی نباید تعجب کنی از عشق پسرت به پیچ گو...
4 اسفند 1392