:)) هفته دوم بهار93
آخ جون سفررررررررر
بزن برررریم...............
شروع سفر
نیشابور...عیددیدنی هم رفتیم و....
بقول یونسکو پایدارترین شهر...شهری با قدمت چندصدساله و دارای جاهای دیدنی زیاد که اگه یک هفته هم بمونی وقت کم میاری واس دیدنش مثل خیام.عطار.کمال الملک.امامزاده محروق.مسجدچوبی.هفت غار.باغرود.دربهشت.
درود.بوژان.آبشار بار.شهر قدیمی شادیاخ که تو مایه های سیلک کاشانه.افلاک نما.و....
(همه رو قبلا دیدیم وقت نبود دوباره بریم.....)
عکس در پارکهای نیشابور...
بعداز سبزوار و گذر از استان سمنان رسیدیم تهران و رفتیم خونه خواهرشوهرم وابیدیم و فرداش شروع کردیم هم عیددیدنی رفتیم هم تهرانگردی....جای همتون خالی
اول دریاچه....
دوبی ای بود واس خودش
متین(عشق مامان).فرزین(پسرعمه)نرگس(دخترعمو).ستایش(دخترعمو).محمدامین(پسرعمو و داداش نرگس).امیرحسین(پسرعمه)
یه چیزی بگم تو پرانتز:
(
8/1/89
تواین تاریخ من و همسری رفتیم زیر یک سقف و زندگی مشترکمون رو شروع کردیم
..و طبیعتا هشتم میشه سالگرد ازدواجمون دیگهاما طبق معمول همسری یادش نبود
اما من کادو خریدم یکی از طرف خودم واسه عزیزم و یکی از طرف اون واس عزیزش که خودم باشمخلاصه سوپرایزش کردم...
الانم دوباره از همین جا بهش تبریک میگم و میگم همسری جونی خیلی دوست دارم حتی اگه این روزهارو یادت نباشه)
روز شنبه 9 فروردین تهران رو به مقصد کاشان ترک کردیم
صدالبته به شهر مقدس قم هم رفتیم و عرض ارادتی هم به ساحت مقدس خواهر امام رضا کردیم...
رفتیم کاشان....
شهر خیلی زیبایی بود من
شخصا غیراز غرب کشور تقریبا همه جای ایرانو دیدم و قشنگیای ایران لنگه نداره... ولی انصافا کاشان هم شهر قشنگی بود...
یک حمام تاریخی در کاشان فک کنم امیراحمد بود....
خیلی جالب بود
سقف حمام...
گلاب و پشمک هم خریدیم...جاتون سبز....
خانه طباطبایی...
محمدامین.نرگس.ستایش.متین.فرزین.امیرحسین....
خانه بروجردیها و عامریها هم بود که مانرسیدیم بریم...
باغ فین...
عشق آب بازیه این پسر..کلی کیف کرد...
مسافرت خیلی خوبی بود فقط بچم مریض شد یه سرماخوردگی شدید و سینه ش داغون !!.کلی حالمونو گرفت.....
متین در روستای زیبای ابیانه شهرستان نطنز استان اصفهان...
یکی دو ساعتی راه رفتیم شایدم بیشتر...
اینم گلپسرمن که ابیانه ای شده...
الهی قربونت بره مادر...با این شلوار نمیتونست راه بره...
به زور لواشک به حرف کرده ها...
همه ازش عکس میگرفتن...عزیزززززز مادر
به قول متین:بخولمت.....
عکس هنری رو داری؟!؟!
خودم گرفتما؟!؟!؟
شوهرم میخواد آتلیه بزنه برام
تپه های سیلک...کاشان..
قدم زنان پسر گلم کیف میکرد...
لولک و بولک...
متین و فرزین که یه دقه خوب بودن...یک ساعت عین خروس جنگی بهم میپریدن...
نیاسرهم رفتیم که بعلت شدت بارندگی فقط از تو ماشین نظاره گر بودیم..قمصرهم گفتن تو اردیبهشت قشنگه خلاصه باید برمیگشتیم دیگه...
راه افتادیم سمت تهران...
12 رفتیم آسمان تهران:
تهران زیر پای ماست....
دلقک ها برای موسسه خیریه محک کمکهای مردمی جمع میکردند...متین ازشون میترسید!!!
روز خوبی بود...12 فروردین روز ایران هم بود و مراسم خوبی در حال اجراشدن بود...
شانس ما یک باد عجیبی می اومد که متین حتی سرشو بلند نکرد ببینه کجاییم...
عکسو گذاشتم شدت بادمعلوم شه
ولی من کلی کیف کردم...عکس از اون بالا حالی داره ها...
متین کلافه میشود..مریض هم که هس...
متین عصبانی میشود...
بقول خودش که هروقت بهش اخم میکنی میگه :اخماتو بخولم!!!!!
منم اخماتو بخولم.....
چ عجب!!!!
ژستتو قربون!!!!
متین عکاس میشود....
لبخند لطفا...