پسر شرور ِ من...یو هاااا هاااا
ـــسلام سلام سلام ســــــلام سلام سلام سلامــــ
دوست جون جونام خوبین ؟
خوشــــــــــــ:)ـــــــــــــین؟
اوضاع بر وفق مرادتون ِ ؟ان شالله....
وای دلم براتون تنگولی شده بودا...
خیلی مُخامِتانببخشید احساساتی که میشم لهجه میگیرم
خُب چ خبراااااااااا
چیکارا میکنین؟
من؟ کجام؟
عرض کنم ب خدمت خواهریهای گلم..ایام ِ امتحانات ِ دیگه..ماهم که بعله....امتحان داررریم..
یکی دوتا از میان ترم هارو نرفتم بِدم هااا ولی لامصب همین استرسش باهامه..فکرم درگیره
از اول دی هم که ..یا خدا..خودشون میان..امتحان اصلیارو میگم..
برام دعا کنید...
خب بسه دیگه خیلی پرحرفی کردم بریم سراغ پسمل شرور ِ مون.
.یو هااا هااا هااا
حرف از درس و مقش شد اینم پسمل گلی ِ من در حال انجام تکالیفش؟!؟!
مادربفداتتتتتتت
یکی از دلایلی که شرارت ِ متین رو اثبات میکنه اینه بعله...
حالا هی بگین من خالی میبندم...
بخدا موهام داره میریزه از دستش...ماشالا اااا یَک انرژی ای داره....
لطفا نگاهی ب دست و بالش بندازین...کمدشو که نگو دیگه ..با ماژیک افتاده ب جون بوفش..خودشم که ووووووووی وووووی
روز جمعه و باز رفتیم دَ دَ ر جاتون خااااالی....
البته بدون تقلا..ایندفه جیب همسری رو کمی ب تقلا واداشتیم....
شنبه اول اذر...
تصمیم داشتم شب ببرمش اتلیه واس همین یکی دو دست لباس گذاشتم کنار تا براش ببرم..متین هم از یک لحظه غفلت من استفاده کرده و ترکیبی از همه لباسهارو ب خودش اویزون کرده دیوونه کلاشم اصن...
بنظرتون خط خطیه پاهاش تو عکس درست میشه عایا؟؟؟؟؟
زمان ما با زمان الان خیلی فرق کرده واقعا میشه از کارای بچه ها فهمید یکیش همین کاربرد انگشته...بله ..انگشت...
.خخخخخخ
و حالا برو تو کار ِ ظرافت انگشتان پسملم ...
و بعد از اتلیه اومدیم خونه .. کمی بادکنک و تزیین اویزون کرده بودم که این جوجه کوچولو همشو کند...
تو این عکس قرار بود متین حضور داشته باشه...
البته خودمونیماااا منم دقیقا یه همچین عکسی دارم...خخخخخ
یه ساله بودم عمه م میخاسته ازم بعکسه...دقیقا سر بزنگاه در رفتم..کادر خالی مونده ....خخخخخخخ
هیچم خنده نداره عه؟!؟!!؟نخندین..
من برا کارم دلیل داشتم..بعله..متین چی؟
مامان و باباییم هم خونمون بودن و یه مراسم فوت شمع ساده صورت گرفت...
از اونجایی که من عروس گلی امکیکو از وسط نصفیدم شد یه توپ دیگه.... و واسه شب بعد بردم خونه مامان شو شو برای یک مراسم فوت شمع دیگه تو خونه اونا...مهمون داشتن نتونستن شب قبل بیان...
همچین دوست بامعرفتی دارین خبر ندارین...خخخخخخخ
کادو ها هم نقدی بود و میره تو جیب اتلیه دیگه ...خخخخخ
و اما کادوی خودمان:
موندم بین اینا کدومو بخرم...هنوز تا اخر سال وقت هست برا خریدنش....
گزینه ها:
تبلت،کفش اسکیت،قلم هوشمند عمو پورنگ،و.....
قوری کتری....خخخخ....
ادم تو دو راهی میمونه دیگه ما که 4 راهه....;))
خوچیه مگه متین چایی نمیخوره والا میخورره...
دلمو زده دیگه قوری کتریم...حق دارم منم دیگه
دیشب بردمش حموم رو سرش اب ریختم..میگه:
ای بابا مامان رو سرم اب نریز دیگه دیوونه شدم؟!؟!
من
متین
دوش آب
باز من:
در ماشینو وقتی میخام براش باز کنم بهم میگه
مامان بیزحمت درو بازمیکنی؟
همچین پسر جنتلمنی دارم...دختر داراش کوشن؟
یه یو ها هاها ی دیگه از متین:
دختر داراش فرار نکنن پیش میاد دیگه....
یه عمر ما ییم به بعدشم عروسمه دیگه باید یو ها ها ها ببینه...
ای جانم الان عروسم معلوم نی کجا نشسته داره باب اسفنجی میبینه....خخخخخخخخ
شایدم دنیا نیومده باشه..اوخی مامانش قربونش بشه
اصن مادر شوهر ب خوبی من از کجا میخاین دختر داراش صفو ب هم نزنیناااااا
خسته شدم بس که توپ جمع کردم باورکنین اقای ظریف توپ جمع کن تیم ملی انقد توپ جمع نکرده که من هر روز جمع میکنم صدو خورده ای توپه همشم میره جاهای صعب االعبور زیر مبل و میز و ....
وای خداااااااا
این هنو یه چشمَشه....
* * *
سرتونو درد اوردم خسته نباشین
خیلی دوستتون دارم
بفرمایین
حلوای رولتی ِ هویج و یه مدل حلوای دورنگ:
ممنون از همراهیتون
تبریک نوشت:
اگه دقت کنین تو تاریخ کنار وبلاگمون دوتا اذر داریم و این یعنی یک ساله شدن وبلاگمون
هورررررررررررررررررررررررررررا
نی نی وبلاگ ممنونتم
خیلی خوشحالم از با شما بودن و پیدا کردن دوستای مهربونی مثل شما...
خیلی ماهین
بوووس