روزانه های متین،بعدازعیدفطرتا دیروز:)))))
سلام
ـــــبر دوستان عزیزترازجانـــــــ
««««روزهاتون خوش و گل و بلبلی الهی»»»»
بعداز ددری که با عمه اینا رفتیم(جمعه بعدازعیدفطر)...فرزین اینا برگشتن تهران و ماموندیم و روال عادی زندگیمون که ددر رفتن شبانه جز لاینفکشه..حالا میخواد خونه کسی باشه.. میخواد خیابون باشه..بیابون باشه..پارک باشه..اصن هرجا غیرازخونه
خلاصه یه شب پارک رفتیم..
اولش شکم چرونی..تخمه و بستنی وشام که فست فودی بوووود...
و فست فود خیلی چیزه بدیه..اَخه پیفه...اَه اَه
ولی یه بار عیب نداره..منظورم ماهی یه باره؟!؟!؟!
کاریه که شده
پسر ورزشکار و ورزش دوست و خوش استیل و خوش بدن و خوش فرم و رو فرم من...خخخخخ
و دو دقه از مردمنزل غافل میشیم که...
قسمت بالای تصویر گویای همه چیزه...آقامون تیم جمع کرده دارن بازی میکنن...این همه ادم یدفعه از کجااومد نمیدونم والا...
من و متین هم دست از پا درازتر رفتیم یه گوشه که متین بازی کنه..
البته بهمون بد هم نمیگذره هیچوقت
روزدوازده مرداد هم که سالگردعقدمون بودومن شوشو رو غافلگیرکردم اساسی...
کیکمون دریای زندگیه!!!(امروز ادبیات فارسی خوندم جو منو گرفته)
که درختاش من و همسری هستیم ماهیاش بچه هامون...4 تا ماهی داره..
چ رمانتیک..
اَه اَه حالم بدشد
همسرم;
در دفتر خاطرات زندگی ام، تنها شیرینی که تلخی ها را از بین برده،
وجود نازنینت در روزمرگی هایم است...
و...
کادویی که من خریدم..
وپولی که من نقدگرفتمحاللاااااا
بعد از خوردن کیک شوهری با حالت متفکرانه میگه مگه ما چندتا سالگرد داریم؟
من:12.5.87عقدتوحرم
17.5.87عقدرسمی
8.8.88عروسی.البته قراربودباشه که بخاطر اقوام راه دور عقب افتاد
8.1.89رفتیم زیر یه سقف
حالا همه اینا ب میلادی و قمری..خخخخخخخ
تازه شب خواستگاری هم هس!!!!!
من
همسری
قنادی محله مون
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
شربت نعنا درستیدم...
اینم حلوای هویج..
و خرگوشک من...
پنجشنبه رفتیم خونه محمدامین و نرگس اینا(عموزاده ها)..شام و شب لالا کردیم..چون عمه بزرگه هنوز مشهده و میخاستیم ببریمش بگردونیمش..واس همین شبش اول بردیمش حرم و صبح جمعه پارک ملت..
شب که متین و حممین(محمدامین)بهم افتاده بودن..نمیخوابیدن..نشسته بودن " ای تی" نیگا میکردن..
ای خددددا
صبح جمعه و پارک ملت..
آب بازی و شن بازی..
قربان بره مامانش..قبلاها بیشتر آب باسی دوس داشتی...
ناهار..جاتون سبز
و دوباره اب باسی...
تیتایش(ستایش) بلا که عکسو خراب کرده...
حممین(محمدامین).امی یوسین(امیرحسین).متین.نَگس(نرگس)
دمپاییشونو چ مرتب چیدن
متین کشف حجاب میکند
متین که جدیدا منو دیوونه کرده و یکسره در حال عوض کردن لباسه(مِلاس)..میگه این فَوار (شلوار) خط داره مال فوتباله..اون واس والیباله..این واس پارکه...
خلاصه در حال عوضیدنه یکسره....
منم براش بقول خودش..مِلاس خریدم..
متین! داری چی میخوری؟
متین:مِسکافه!!!!(نسکافه)
به به بخولیم
اینجا با من قهرکرده وباباش پشت دره بهش میگم درو بازکن... میگه درو باز نمیکنم..
متین:
همسری بیرون:
من:میعکسم!!!!
در:
جمعه باز رفتیم ددر...
متین بعداز جیجر صبونه ..کوهنورد میشوددددد...
بچه ها ماهی گرفتن...
جوجه هم زدیم..
قیافه رو داشته باش..ازخستگی بیهوش شد...
شب رسیدیم خونه..برای اروم نگهداشتن بچه ها بهشون تمرین ژیمناستیک می دادم..
شنبه بابایی رفته باشگاه ماهم رفتیم خونه دوستم...پارسا گلی هم اومده..متین بهش میگه پارسال
پارسایی رفته ارایشگاه موهاشو بوکسوری زده..ای جونم
متین شیطونک...
شرکت در همایش غزه و مادران و کودکان....
وطومار نقاشی برای بچه های غزه...
سه شنبه رفتیم عروسی..بقول متین:دیش دان دان...
جو عروسی وقتی بگیره ول نمیکنه دیگه لامصب
متین رفته برامامانش پول برداره...مرد مامانشه..
اصن مستقله بچه..خودش از تو لَخچال(یخچال)میوه برداشته میخوره..
یه حلوای هویج دیگه که با تیشه تزیین شده..
متین عاشقشه خوووووو
پسر دست ب آچارمننننننننننن!!!!
وقتی متین گریمور میشه..خخخخ
قربون اون چشات بشه مادرررررررررررررر
ـــــــمیدوستمتون دوست گلی های خودمــــــ
واقعا مرسی از حوصله ای که ب خرج میدین
اندکی تامل نوشت:
داشتم فک میکردم همه پستای من خوراکی داره توش..یه وقت فک نکنین من چقد شکمویه قلمبه ای هستم که فقط در تکاپوی خوردن و خوراکی ام هاااااا...من اصن از این اخلاقا ندارم
همین یه ذره هم خب بخاطر بچمه دیگه
مادرا کلن فداکارن...تو همه زمینه ها..
سوپرایزنوشت:
الان همسری اومده خونه کیک دستشه و تولد تولد میخونه....
آخه الان؟
خوب حرص دادی منوحالا؟
میگه میخاستم حسابی غافلگیرشی...
آخه...ممنون عشقم
تولدم مبالک..
کادوم هم 250 تومن پول بود...نقدی حساب میکنم من اصولا
که نه خونه میشه نه ماشین
دستتون طلا
دوســـــــــــتتون دارم مردای زندگــــــــی من
مرسییییییی
تا پست بعدی