ماجرای اسباب کشی
قبل از شروع . تو پرانتز:
(باورتون نمیشه دفعه دومه دارم مینویسم سیستم یه دفعه قطع شد.. هرچی نوشتم پر....
اما من اصولا کم نمیارم)
القصه...
دوباره سلام
بیشتر عکس میذارم از روزای قبل . حین و بعد از اسباب کشی...
روزای قبل....
من که در گیر بودم و کمتر حواسم به متین...
من:
و اما متین:
یه بار...
همچین پسری دارم من......
یه دفعه غیبش میزد...متین کو؟
متین؟
کجایی پ؟
اووووا(مدل زیور بخون!!)....اونجا چی تار می تونی آخه.....
خلاصه کلی اتیش می سوزوند....
یه کار جدید و یواشکی.....
بعللللللله....
افتخار به این ابتکار....با این ژست هندی
مادر فدات بشه الهههههی
داستان داریم ماااااا.........
زندگی بین کارتون و جعبه ....
و غذاخوردن در این وضع و اوضاع....
کودکی کن نفس مامان....
نمیگذارم هیچ چیز ارامشت را برهم زند....
باکله میری تو ظرف...اینجوری.....
به به به
وحالا خونه جدید.....
دکوری جدید داریم...کسی نمیخواد....
کلا بچمون عاشق ویترینه.....
دخالت تو کار نقاش....
خلق اثر هنری...
و افتتاحیه....
....ایشالا خدا واس همه بسازه.....
متین دست به اچار.....
بازی با حلقه پرده
جو خونه تکونی متین روهم میگیره و شب اینطوری میخوابه...
خسته نباشی عشقم....