طپش قلب تو با من نبض منه :*

*************************

خب بفرمایین اینم از روزانه هامون ب روایت تصویرررررر

متین ما یکمی مادر ذلیل شده جدیدا (شانس نداریم که همسری ز ذ باشه) و کم پیش میاد تنهایی جایی بره...

اما سعی میکنم با همسری بفرستمش تا از وابستگیش کم شه..

(مدیونین فک کنین دَکش میکنم خودم میشینم پای نت هااااا)

الانم داره میره بیرون همچین با اون مثلا چوباش خدافسی میکنه که انگارررر....

دوشنبه و حس دیزاین(خخخخخخخخ)ناهار...

عاغا جو سریال رهایی متینو گرفته..با ریموت ماشین بی سیم بازی میکنه!!!!

بچس ما دارررریم؟؟؟؟

متین با هیجان:بریم مرحله 3

حمللللللللللللللللله کنین!!!!

************

زندگيم خوب بود
درسم خوب بود
كارم رو برنامه بود
تو مهموني ها تو جمع بودم
خوابم به موقع بود

.
تااينكه يه از خدا بي خبري اومد گفت:
واقعا گوشيت واي فاي نداره؟؟

*************

دوشنبه شب میریم دیدن یه نی  نی ...طاها کوچولو پسمل دوست بابایی..

ی جورایی رئیسش

نشستی و با کلبه بازی میکنی..خوبم بلدیااااا مادرررر..

اینم کوثر جونی و داداشی 4 ماهه ش..

(همچینم نی نی نیس اومدیم دیدنش)

واینم معماری ب سبک متینم:

اول تلویزیون بعد وان حموم و بعد توالت فرنگی...میگه این میز تلویزیونشونه...دارن فیلم میبینن....خخخخخخ

محرم اومد و باز عشق میکروفن ما دست ب میکروفن میشودددد

بعله

سه شنبه رفتیم شب نشینی دوره ای که داریم...

خونه علی کوچولو....

نکته حائز اهمیتش..قسمت پذیرایی بود...

شام نبود که...میوه خورووون...اونم چی؟

انااااااااار

بر میداری....

دولپی میزنی ب بدن....

با پارسایی خودشونو فَخه کردن..

پارسال(متین ب پارسامیگه پارسال) که با چنگال دونه های انارو میخورد...

وبازم جو عروسی که بگیره ول نمیکنه
!!!!!!

باندا رو اورده چیده وسط هال میگه بگین عروس دوماد بیان!!

حالا دیش دان دان

پسرم مِسکاک(مسواک)میزنه!

متینمون خعلی ماخوذ ب حیاست واینجا نمیدونست مامانش شئونات اخلاقی وشعائر اسلامی رو  رعایت نکرده و از جایی که نباید بعکسه،میعکسه...

اما عکسیدیم ولی باز خودمون سانسور مینوماییم

ترشی می اندازییم

 و درگیر و دار ترشی ..

این متین ِ ماست که نمیدونه چی بخوره

تا حالا کسی کلم و چایی با هم خورده 

اینم ترشی ِ ما:

و حالا که ترشی درستیدیم...         بگین:درستیده

بادمجون سرخ میکنیم..         سرخ کردههههه

کرفس سرخ میکنیم فریز میکنیم      سرخ کرده فریز کردهههه

گوجه فریز میکنیم..   فریز کردههههه

گوجهه رو شبیه قلبه

دستمو دیدم داغ دلم تازه شد..اوخ اوخ..

داشتم دنبه ریز میکردم روغنشو بگیرم...دستمو بریدم

بدجور هااااااااا

بعله... ننه بزرگیم باز گل کرد...روغن دنبه هم گرفتم

عاغا همه چی فریز کردیم و آذوقه جمع کردیم.....جمع کرده

 برا زمستون..خخخخخ

ی جور که اصن از خونه بیرون نریم...

آخ آخ آخ خوب شد من تو شِعب ابی طالب نبودم هااااا

****

بچم خودشو ناکار کرده توسط این چوبهایی که یکسره دستشه.. و بعنوان چوب بازی رقص محلی!!! ازشون استفاده میکنه!

و این دفعه چوبا دستش بوده میخاسته چششو بخارونه...

دیگه فکرشو بکن چیکا شده!!!!!

الهی بگردمت مادر...اینم الت جرم:

تازه قبلشم توسط ی موجود شرور ب اسم امیر علی گازیده شده بچم و کلی گریه کرده:

انگشت اشاره نزدیک ناخونش...سوراخ شده

البته متین بچه تر که بود همه رو از گاز خودش بی نصیب نمیذاشت دیگه کوچیکترا دارن تلافی میکنن..چ میشه کرد..دنیاست دیگه گهی پشت ب زین و گهی زین ب پشت....

اولین غذا تو دیزی سنگی...

دیزی نبود ولی....

متین نازی من عاشق این خرگوشک هاست..

میگه دَدَدَنننننننن....

متین جدیدا ب tv و کارتون خیلی علاقه نشون میده و این چیزیه ک من زیاد دوس ندارم...

دلیل نگرانی ِ منو دوس داشتین تو این پست میتونید بخونید!

خدایا این وروجکو من چیکارش کنم؟

نکن بشین بچه!!!!!

باز قهرررررررررررررررررررررررر

روز جمعه و دعای ندبه

جاتون خالی یَک آش مشتی زدیم ب بدن و بعد رفتیم پارک....

موهاشو.....خخخخخخخخخخ

از سرسره که میومد پایین یدفعه موهاش سیخ میشد..خخخخخخ

فک کنم بخاطر بافت تنش بود!!!!!

منم خودمو میزدم از خنده..خخخخ

کارای پسرونه از متین مامان

سوژه:بابابزرگ مهربون

خدا همه بابابزرگارو نگهداره

خدا اموات شمارو هم بیامرزه

ولی من..دلم واس بابابزرگم تنگ شد

سوژه 2:دمپاییییی

بازی درخانه:

متین:این اقاهه اخموییه همش از من میبره

متین بده منم بازی کنم

متین الفرار

من:ماماااااااااان

از بی لباسی متین تعجب نکنید..بچمون مثلا دوبنده پوشیده

ب تقلید از لباس کشتی گیرهاااااا

اینجا هم برای اینکه ب من حلوا نده داره با ظرف حلوا حرکات موزون انجام میده...

بچه ای که تو سیم ثانیه اتاقشو میترکونه کیه کیه؟

متین: من من

یه همچین پسری دارم من!!!!

**************

ممنون از همراهیتون

تو این روزای عزیز ازتون التماس دعا دارم

*****

بیایید در محرم

زنجیر بزنیم اما زنجیر هم از پای گرفتاری باز کنیم

سینه بزنیم اما سینه دردمندی راهم از غم پاک کنیم

اشک بریزیم اما اشک از چهره مظلومی هم پاک کنیم

نذری بدهیم اما لقمه چرب خودرا با گرسنه ای شریک شویم

تیره بپوشیم اما نور امید برای تیره روزان باشیم تا شاید ب وقت گرفتاری با افتخار بتوانیم بگوییم

یا حسین