تو خوشی با دل من..:))))))))
ســــــــــــــــــــلام
بر دوست جونــــــی های گل گلابم...
همراهای همیشگی که مارو توی برهوت دهکده جهانیتنها نمیذارین
امیدوارم حال دلاتون و اصل حالتون عالی باشه و روزگار بر وفق مراد و ارزوهاتون
عنوان پست رو حال کردین..
پست بعدی ایشالا نامش هس
"از دست من و تو غصه ها خسته میشن"
خخخخخخخ
حالا همه باهم:
آها ...بیا...
من با تو خوشم
تو خوشی با دل من
از دست من و تو غصه ها خسته میشن!!!!!
خب قِر بسه دیگه...اِهِم ...میریم سراغ حرفامون...
اولا
روز جهانی کــــــــــودک مبارک
مامانای عزیز دلخور نشین ب شما هم تبریک میگم...میدونم کودک درون همتون بسی فعال و پویاست و در کنارهم دارین ادامه حیات میدین....پس ...
تبریک ب مامانا
دوما
هفته نیروی انتظامی مبارک
حالا میریم سراغ سخن من.. که از هرچه بگذریم سخن من خوشتر است
مثل همیشه روزانه های متینمان ب روایت تصویر و کمی هم سخن پراکنیهای بنده
* ******* ****** *
بچه داریم یه پا تارزان...عاشق میوه...
میوه خوردن ب سبک متین:
یه گازخربزه دست چپ
یه گاز دست راست
یه گاز خیار...
آدامس خوردن ب سبک متین:
متین مامان غرق در بازی...
به به ...آقای قهرمان..اصن رَنکینگو داری؟
البته با مامانی...خخخخخخ
وقتی با حانیه دخمل همسایه بازی میکنن
باز وقتی متین از حانیه دلخور میشود و قصد ترور دارد..
در نهایت خشانت..
وقتی ب متین میگم بیا کتاب قصه تو رنگ کنیم و اون داره بازیهای اسیایی اینچئون نیگا میکنه....!!!!!
عاغا کی میتونه بگه این چیه؟
ای بابا آرم شرکتapple دیگه...
خخخخخخخخخخخ
از لب تاپمون کنده شده...ای بابا ..ای بابا
*****
آجی(خواهر چوچولوی مـــن(11سالشه)) برای متین بَبَعی کشیده متین هم دورش خط کشیده میگه:
اینو ببندمش فرار نکنه!!!!
عجب بچه ی خلاقی دارم میبینین تروخدا...
عین خودم کپسول خلاقیته اصن
اینم یه عکس جامونده از نیشابوررر
مجتمع تفریحی و تجاری الماس سِنتر
اولش که وارد شهربازی شدیم با یه دایناسور ازمون استقبال شد...
یو ها ها ها ها
همچین دم تکون میداد که نگو..
متین انقده ترسیده بود میگف :
وای مامان داره کِتون میخوره...
باز دوباره هیجانی تر میشد میگف:
وای مامان کوتین خورد!!!!
ای خددددا
بعد که رفتیم داخل..گفتن هنو افتتاح نشده
دیگه دست از پا درازتر برگشتیم و از زیر ِ جناب دایناسور گذر کردیم...
وای بازم کوتین خورد!!!!
****
متین و دوست جونیش پارسا گلی(آقا پارسال)
عزززززیززززززززززم
چشاتو بگردم خاله
مادر بفدات که اینجوری غش کردی از خستگی...
وقتی هوس سینما میکنیییییم!
سینما سیمرغ ..آتش بس2
بعد ساعت7 میریم و میفهمیم سانسها 4 و 6 و 8 و 10 هستن و بازهم دستمان خالی و خرما بر نخیل.....
وقت هم نداریم دیگررر.
میریم خونمون...مون مون مون
اَه و اَه اَه اَه اَهاَه و اَه
وباز هم قهر متین!!!!!
همچین بچه ای داریم ما...
نفهمیدم اخر ب کی رفته؟
****
ریموت در پارکینگ داریم آ...هیشکی مثلشو نداره..
میگی نه؟
ببین ..
خخخخ
آی حال مِده...
بدجنسم خودتی؟!؟!
یه دوشنبه و سه شنبه خر کار..ببخشید پُرکار
رب خونگی گرفتیدیم و درستیدیم..خعلی هم عالی و سالم..به به
اوخ اوخ کمرم درد گرفت ..چشمم ب دیگ افتاد
همچین ادم فعال و ننه بزرگی ام من!!!!!
***
متین و دوست جونیها
نازنین زهرا.حانیه.متین.علیرضا
متین چند سالته؟
متین:سه سالمه!!!
مادر بفدات
انگشتارو داری؟سخت ترین حالت برای گفتن سه!!خخخخخ
* * * * *
خیلی ممنون از همراهی همیشگیتون و لطف بینهایتتون
خخخخخ..کفشاشو..خخخخ
* * *
خواستم ب اطلاع برسونم که ما احتمالا بعلت سرشلوغی و داشتن مهمون(آخ جون خواهر شوهر داره از تهران میاد..مامان فرزین گلی...24 مهر عروسی پسرخاله شوهرمه و حسابی کار داررریم!)یه ده روزی نباشیم اول از همه ...
شرمنده روی ماهتون میشم که نمیتونم بیام دیدنتون..
دوما هم شاید نرسم جوابتونو بدم و
سوما هم همینا دیگه..
خیلی دوستتون دارم...
ایشالا بزودی ِ زود با یه پست پر از چالش و دیش دان دان و عروسی میام پیشتون!
شاد و سلامت باشین دوست جونیام
بازم تچکککر
خداحافظ